رقص نبوغ در ریشه‌های بی‌مرز

زمزمه‌های سبز بوز

الهام‌گرفته از روح جگدیس چاندرا بوز

بازآفرینی مجدد : محمد فتاحی

1404

داستانی پرشور و سبز، هم مرزها را به رقص درآورد!

و هم جهان گیاهان را متحول کرد

چرا این داستان خلق شد؟ زمزمه‌ای از ریشه‌های سبز، برای بذرافشانی در خاک ایران

 در شبی آرام در زاگرس، جایی که بادهای خنک از میان برگ‌های بلوط‌های کهنسال می‌گذرد و با هر لرزش، خاطره‌ای از استقامت هزارساله را بر باد می‌سپارد، به فکر فرو رفتم. با قلبی پر از شور دانش و عشقی به طبیعت، مشغول نگاشتن معرفی کتابی شگفت‌انگیز به نام : گیاهان چه می‌دانند؟ بودم ، شاهکار دانیل چاموویتز که مرزهای میان سکوت سبز و آواز بقا را محو می گرداند. کتابی که گیاهان را از بند تصورات کهنه  مانند موجوداتی فاقد شعور، بی‌حس، و منفعل ، آن‌ها را به رقصندگان هوشمندی بدل کردند ، رها می‌سازد ،نور را می‌بینند، باد را لمس می‌کنند، و زخم‌های گذشته را به یاد می‌آورند. اما در عمق این کاوش، سایه‌ای از گذشته بر صفحه افتاد: سایه‌ای گرم و الهام‌بخش، از سرزمینی دور، جایی که یک هندی با چشمانی چون ستارگان گنگا، جهان را دگرگون ساخت.  آنجا بود که داستان بوز زاده شد ، نه از باد، بلکه از بذری که او کاشت.

تصور کن: یک قرن پیش، در دل عصر استعمار، جایی که دانش غرب همچون قلعه‌ای نفوذناپذیر بر تپه‌های اروپا قد علم کرده بود، جگدیس چاندرا بوز برخاست . مردی با دستانی زمخت از کار در خاک بنگال و ذهنی نافذ چون تیغ شمشیرهای باستانی ان دوران . در جهانی که گیاهان را به ماشین‌های بی‌جان تقلیل یافته بودد، بوز جرأت کرد بگوید: “نه، آن‌ها متفکرند؛ ریشه‌های‌شان، زبانی است از برق و احساس.” با ابتدایی‌ترین ابزارها ، لوله‌های شیشه‌ای دست‌ساز، سوزن‌های ظریف از حلبی‌ساز محلی کلکته، و قلمی که بر کاغذهای کهنه می‌لغزید  بوز رازهای سبز را گشود. او به لندن رفت، در آکسفورد و کمبریج شمع دانش را افروخت، و با اندوخته‌ای از شرق ، آن حکمت باستانی که در متون مقدس باستانی هندی ها نهفته بود ، به وطن بازگشت. نه با آزمایشگاه‌های باشکوه، بلکه با عشقی سوزان: کرسکوگراف ( (cresco-graph، آن دستگاه جادویی که نبض یک برگ موز را چون ضربان قلب عاشق ثبت می‌کرد، ساخت. بوز نشان داد گیاهان به موسیقی باخ می‌رقصند، به سموم می‌لرزند، و به نوازش باد، خم می‌شوند .او پیشگامی بود که پایه‌های نوروبیولوژی گیاهی را ریخت، علمی که امروز در آزمایشگاه‌های Rutgers  ( قلب تحقیقاتی نیوجرسی در امریکا، تمرکز بر کشاورزی و سلامت پایدار، مهندسی ژنتیک، گیاهان مقاوم به خشکسالی، متابولیسم سلولی و سلامت مغز، نوروبیولوژی گیاهان…) و CSHL (جواهر ژنتیک در ساحل نیویورک، پیشگام در کشف‌های مولکولی با تحقیق پیرامون زیست‌شناسی مولکولی، ژنتیک، سرطان، نوروساینس، ژنومیک و زیست‌شناسی گیاهی…) همچون ستاره‌ای می‌درخشد.

ادامه  این راه، اسان نبود؛ طوفان بود. مخالفان غربی، آن دانشمندان بریتانیایی با عینک‌های سرد و قلم‌های تیز، ایده‌های بوز را “شاعرانه” و “خرافه شرقی” خواندند. نویل کاستلو و هم‌قطارانش فریاد زدند: “گیاهان، ماشین‌اند؛ بوز، رویاپرداز!” حتی در هند، سایه استعمار بر هموطنان افتاده بود، و بودجه‌ها چون رودهای خشکیده، قطع می‌شدند. اما بوز، همچون بلوط های زاگرس در برابر باد، خم شد، اما نشکست. در ۱۹۰۷، در تالار انجمن سلطنتی لندن، با داده‌هایی چون الماس‌های صیقل‌خورده، منتقدان را به سکوت واداشت. او نوشت: “علم، مرز ندارد؛ گیاهان، رقصندگان کیهانی‌اند.” و این پیروزی، نه تنها علمی، بلکه روحی بود ، فریادی از شرق برای جهانی که صدای جنوب را نادیده می‌گرفت.

حال، چرا این داستان زاده شد؟ من، در میان کلمات کتاب چاموویتز، بذرهایی از امید را به نسلی که همچون بوز، با ابزارهای ساده ، شاید یک گوشی هوشمند یا باغچه‌ای کوچک در حیاط ، مرزها را جابه‌جا کرد. من این سرگذشت را از دل مجله Distillations ، آن گنجینه داستان‌های غیرمنتظره از گذشته علم  برکشیدم، و با شوری ستودنی انرا باز آفرینی کردم . برای این که:

در ایران زمین، جایی که زاگرس چون مادری سبز، فرزندانش را در آغوش می‌کشد، داستان‌هایی برتر از بوز زاده شوند. داستان‌هایی از جوانانی که ریشه‌های بلوط را می‌خوانند، باد را به زبان الکتریکی ترجمه کنند، و با نوآوری‌هایشان، جنگل‌ها را نجات دهند.

شکل شماره 1 بالا هر برگ خالق داستان هایی از زندگی  هستند. 

این داستان، پلی است از گذشته به آینده ، دعوتی عاشقانه به خوانندگان وبسایت جنگلهای زاگرس.

اگر هماهنگ و متحد باشیم ، بذرهای بوز را خواهیم کاشت:

تا درختانی از نبوغ، در خاک ایران بروید.

 علم، مرز نمی‌شناسد

فقط عشقی بی‌کران به سبز ماندن نیاز دارد.

  داستان بوز :

در شبی مه‌آلود از کلکته، جایی که نسیم گرم بنگال از برگ‌های موز عبور می‌کرد و با نجوایی نرم، رازهای پنهان طبیعت را بر باد می‌سپرد، مردی ایستاده بود با چشمانی پر از ستارگان و قلبی آکنده از شگفتی. جگدیس چاندرا بوز، آن دانشمند هندی که در ۳۰ نوامبر ۱۸۵۸ زاده شد، نه تنها فیزیکدان بود، بلکه شاعری که با دستانش،

زبان گیاهان را می‌خواند. تصور کنید: Bose، با ریشی سپید چون برف هیمالیا و لبخندی آرام چون طلوع خورشید بر خلیج بنگال، در آزمایشگاه کوچکش نشسته، و با دستگاهی دست‌ساز ش کرسکوگراف ( cresco-graph ) نبض یک برگ موز را می‌سنجد. این مرد، که مجله Distillations او را “مرد گیاهان متفکر” نامیده، در دل عصر استعمار، جرأت کرد بگوید: گیاهان، این موجودات سبز و خاموش، نه تنها زنده‌اند، بلکه احساس دارند، درک می‌کنند، و در سکوت‌شان، داستانی از درد و لذت زمزمه می‌شوند. سرگذشت بوز، همچون ریشه‌ای عمیق در خاک هند باستان، داستانی است از عشق به طبیعت، نبوغ بی‌پایان، و نبردی دل‌انگیز با بادهای مخالف علم

شکل شماره 2   عکس سخنرانی بوز در مورد مایکروویو در موسسه سلطنتی لندن سال 1897

بوز، فرزند یک مدیر اجرایی در روستایی نزدیک داکا، از کودکی با جادوی طبیعت هم‌نوا بود. در مدرسه‌های مسیحی، جایی که معلمان بریتانیایی او را به عنوان “بومی” تحقیر می‌کردند، Bose با کنجکاوی‌ای کودکانه، به سؤال‌های بزرگ پرداخت: چرا موج‌های امواج رادیویی در هوا می‌رقصند؟ چرا یک گیاه به لمس باد می‌لرزد، گویی عاشقی خجالتی است؟ او به لندن رفت، در دانشگاه کریست‌چرچ آکسفورد و کمبریج درس خواند، و در ۱۸۸۵ به کلکته بازگشت تا در کالج ریاست‌جمهوری تدریس کند. اما روح او، زنجیرهای آکادمیک را نمی‌پذیرفت. در آزمایشگاهش، با ابزارهایی که خود می‌ساخت ، از لوله‌های شیشه‌ای تا سوزن‌های ظریف ، جهان را بازآفرینی کرد. در ۱۸۹۴، Bose کریستال دتکتور را اختراع کرد، ابزاری که سیگنال‌های رادیویی را بدون باتری دریافت می‌کرد و بعدها، پایه وای‌فای مدرن تبدیل شد. اما این، تنها آغاز بود؛ قلب او، به سوی سبزترین رازها کشیده می‌شد.

پیشرفت‌های بوز، همچون گل‌هایی که در سحرگاهها می‌شکفند، غیرمنتظره و مسحورکننده بودند. در ۱۹۰۱، در جلسه‌ای تاریخی در انجمن سلطنتی لندن، بوز  دستگاه کرسکوگراف، دستگاهی که رشد گیاه را در مقیاس هزارم میلی‌متر ثبت می‌کرد ، نشان داد که گیاهان، همچون انسان‌ها، به محرک‌ها واکنش الکتریکی نشان می‌دهند. او یک برگ موز را به موسیقی باخ، سخنرانی یک سیاستمدار، و حتی هوای آلوده کلکته کرد.

شکل شماره 3 دستگاه  ساده رشد گیاه  به نام کرسکوگراف بوز

نتیجه جالب بود؟ نبض گیاه تندتر می‌زد، گویی در حال رقص یا گریستن بود. Bose باور داشت گیاهان سیستم عصبی دارند، نه از نورون‌های پیچیده، بلکه از فیبرهای حساس که درد لذت را حس می‌کنند. ایده‌ای که پیش از عصر گیاه‌درمانی، گیاهان را به “مردان سبز” بدل می‌کرد. او آزمایش کرد: گیاهان به سموم  آغشته ، دید همانند انسان‌ها می‌لرزیدند، به نوازش باد خم می‌شدند، و حتی “خستگی” را تجربه می‌کردند. در کتاب پاسخ  موجودات زنده و غیرزنده (۱۹۰۲) نوشت: “گیاهان، همچون ما، در سکوت رنج می‌برند و در نور شادی می‌کنند.” کشفی همچون پلی، بین فیزیک و زیست‌شناسی . این ایده ها  Bose را به بنیان‌گذار بیوفیزیک هند بدل کرد. او مؤسسه Bose را در کلکته بنیان گذاشت، جایی که ربات‌های گیاهی ، گیاهانی که به صدا پاسخ می‌دادند، را آزمایش می‌کرد، و حتی داستان‌های علمی تخیلی برای آنها می نوشت تا رؤیاهایش را به جهان بگوید.

اما هر ستاره‌ای، سایه‌ای دارد. مخالفان Bose، همچون طوفانی در اقیانوس آرام، بر او هجوم آوردند. در غرب، دانشمندان بریتانیایی مانند نویل کاستلو (Neville Costello) کارهای او را “شبه‌علم” و “فانتزی شرقی” می‌خواندند، و می‌گفتند: “گیاهان، ماشین‌های بی‌روح‌اند؛ Bose، شاعر است، نه دانشمند.” در هند، برخی هموطنان، تحت تأثیر استعمار، او را “رویاپرداز” می‌دانستند و بودجه‌اش را قطع کردند.

Bose، با قلبی زخمی اما استوار، پاسخ داد: در ۱۹۰۷، در انجمن سلطنتی، با داده‌های دقیق، منتقدان را خاموش کرد. او نوشت: “علم، مرز ندارد؛ گیاهان، همچون انسان‌ها، بخشی از یک رقص کیهانی‌اند.” این نبرد، نه تنها علمی، بلکه فرهنگی بود. مبارزه‌ای برای صدای شرق در تالارهای غرب، که Bose با لبخندی آرام، بر آن پیروز شد. شکل شماره 4  مرد متفکر گیاه در پیری

امروز، (2025 )، میراث Bose همچون درختی تنومند، سایه‌ای خنک بر جهان ‌افکنده است. آزمایش‌های او، پیشگام نوروبیولوژی گیاهی شدند، جایی که گیاهان “یاد می‌گیرند” و “ارتباط” برقرار می‌کنند.

در زاگرس، جایی که بلوط‌ها با ریشه‌های‌شان زمزمه می‌کنند، Bose به ما می‌گوید: لمس کنید، بشنوید، و با طبیعت هم‌نوا شوید. او، مرد گیاه متفکر، نه تنها علم را دگرگون کرد، بلکه قلب‌ها را فتح نمود.

به خاطر بسپارید :  در هر برگ، داستانی از زندگی پنهان است. بگذارید، همچون Bose، به زمزمه‌های سبز گوش سپاریم؛ شاید، در سکوت‌شان، راز جاودانگی نهفته باشد.

منبع مورد استفاده :

Unexpected Stories from Science’s Pas ,Distillations magazine