از خاک روستا تا اوج آسمان ها
داستان الهامبخش محمد احتشامی
مدیر کل بخش مهمندسی شرکت جنرال الکترو نیک در صنعت هوانوردی
منبع ک ویدئویی در فضای مجازی
بهار 1404
جوانان عزیز، بیایید لحظهای چشمانتان را ببندید و خود را در روستایی کوچک تصور کنید؛ جایی که آسمان آبی و بیکران، تنها وعدهی آزادی است که هر روز به شما چشمک میزند. در این روستا، پسربچهای به نام محمد زندگی میکرد. کودکی که با دستهای کوچکش بعد از ساعت درس هایش پسته میچید، اما قلبش پر از آرزوهای بزرگ بود. مادری داشت که با یک جمله ساده، جرقهای در وجودش روشن کرد: «محمد، درس بخوان، هواپیما بساز، وگرنه فقط یک مزرعهدار میشوی.» این جمله، نه فقط یک نصیحت، بلکه بذری بود که در ذهن محمد کاشته شد و او را به سوی آیندهای درخشان هدایت کرد.
محمد، پسری از یکی روستا های دور شهرستان سیرجان با 98 نفر جمعیت، جایی که فقر و بیماری، نیمی از کودکان را پیش از پنجسالگی از آغوش مادرانشان میربود، تصمیم گرفت راهی متفاوت برود. او دیپلم گرفت، کار کرد، پول جمع کرد و با بلیطی به سوی آمریکا، به دنبال رویاهایش دوید. وقتی در 12 ژوئن 1978 با پرواز 747 در نیویورک فرود آمد، نه پولی داشت، نه زبانی روان، اما دو چیز گرانبها همراهش بود: آرزوی تحصیل در MIT و ساخت هواپیما برای بوئینگ. مادری شوخطبع داشت که وقتی شنید محمد بلیط آمریکا گرفته، گفت: «الکی گفتم!» اما محمد شوخی سرش نمیشد. او رویایش را جدی گرفت.
او به بوستون رفت، به ماساچوست، و سرانجام به دلیل گرانی، در دوملین لیسانس گرفت. سپس در سینسیناتی به جنرال موتورز پیوست و موتوری ساخت که قلب هواپیماها را به تپش درمیآورد. روزی مادرش را دعوت کرد، موتور را نشانش داد و گفت: «این موتور هواپیما است ، مادرش گفت این که هواپیما نیست ؟ محمد گفت مادر ، بدون این موتور ، هواپیما پرواز نمیکند.» مادر با افتخار نگاه کرد و محمد در آن لحظه، نه فقط یک مهندس، بلکه نماد اراده و پیروزی بود.
حالا بیایید از محمد درس بگیریم، جوانان عزیز! او به ما نشان داد که موفقیت، نه در پول است، نه در امکانات، بلکه در قلب و ذهن شماست. او هفت کلید طلایی به ما داد که میتواند درهای آیندهتان را باز کند:
1 – مثبتاندیش باشید: حتی وقتی همهچیز تاریک به نظر میرسد، نوری در درونتان بجویید. محمد در فقر روستا، به جای ناامیدی، به آسمان نگاه کرد و رویای پرواز ساخت.
2 – ذهنتان را نبازید: چالشها، مثل طوفان میآیند و میروند. محمد در غربت، با زبان ناآشنا و جیب خالی، آرامش ذهنش را حفظ کرد و راهش را یافت.
3 – با چالشها روبهرو شوید: از سختیها نترسید. محمد به جای فرار، با هر مانع جنگید، از مزرعه پسته تا دانشگاه و کارخانه.
4 – انعطافپذیر باشید: وقتی بوئینگ و MIT نشد، محمد ناامید نشد. مسیرش را تغییر داد، اما هدفش را نه. شما هم یاد بگیرید که گاهی مسیر عوض شود، اما مقصد همان باشد.
5 – بیشتر گوش کنید، کمتر حرف بزنید: محمد با گوش دادن به نصیحت مادرش، به تجربه دیگران و به نیازهای زمانه، راه موفقیت را پیدا کرد. گوشهایتان را باز کنید، دنیا پر از درس است.
6 -کارهای سخت را انتخاب کنید: موفقیت در راحتی نیست. محمد به سراغ ساخت موتوری رفت که دیگران جرأتش را نداشتند. شما هم چالشهایی را بپذیرید که شما را از دیگران متمایز کند.
7 – به دیگران کمک کنید: محمد امروز پسرش را مدیر کرده و به جوانان انگیزه میدهد. شما هم دست دیگران را بگیرید، آینده درخشان، آیندهای است که با هم ساخته شود.
جوانان عزیز، شما خاک حاصلخیزی هستید که میتوانید درختانی تنومند در آن برویانید. محمد از روستایی محروم به قلههای موفقیت رسید، چون باور داشت که میتواند. شما هم میتوانید! رویاهایتان را کوچک نکنید. اگر محمد با دستهای خالی و زبانی شکسته، موتور هواپیما ساخت، شما با اراده و تلاش، میتوانید دنیایی را تغییر دهید.
هر روز که بیدار میشوید، به خودتان بگویید: «من میتوانم!» به چشمانتان در آینه نگاه کنید و قول دهید که امروز یک قدم به رویاهایتان نزدیکتر میشوید. مهم نیست از کجا شروع میکنید، از روستا یا شهر، با پول یا بیپول. مهم این است که قلبتان بتپد، ذهنتان روشن باشد و قدمهایتان استوار.
بیایید مثل محمد، آسمان هارا نشانه بگیریم. بیایید پرواز کنیم، نه فقط با هواپیما، بلکه با رویاهایمان. آینده درخشان شما، از همین امروز آغاز میشود. پس بلند شوید، آستینها را بالا بزنید و بسازید آنچه را که دنیا منتظرش است!
🌟🌟شما آیندهسازان ایران و جهان هستید، و جهان به شما نیاز دارد. 🌟🌟